هانا هیز، یک نوجوان بلوند ریزه اندام، متوجه شد که اتاق برادر ناتنی اش به یک غار مردانه تبدیل شده است. او که کنجکاو بود، کاوش کرد، اما توسط برادر ناتنیش گرفتار شد. او که از واکنش نامناسب او ناامید شده بود، خود را به نگاه نافذ او کشید و به زودی تسلیم پیشرفت های او شد.